لپه روان خانم پت با شور و اشتیاق بیش از حد به چهارده مایل ایرلندی حمله کرده و آنها را شکست داده بود، و هنوز چند دقیقه باقی مانده بود تا شکارهای شکاری به طور منطقی در صحنه باشند. نوشابه بد بود، ویسکی بدتر بود. صدای معما با نور خورشید از در باز آمد و دوستان ما به خیابان رفتند تا ببینند چه خبر فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای گرفتن فال انبیا چیست , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
در مرکز حلقه ای از تماشاچیان، پیرمردی در گرفتن فال انبیا چوب حال بازی بود، و علاوه بر این، با موسیقی خود می رقصید، و با ظرافت جدی و نامتجانس می رقصید. دور و بر دایره ای که پاهایش را می چرخاند، پاهای بلند و نازکش با جیک پیچیده ای که انگشتان نازک بلندش از کمانچه ترک خورده و خشن بیرون می زدند، کاملاً چشمک می زد.
یک زن جوان بسیار ساده و تنومند، با صورت قرمز سنگین و گرفتن فال انبیا خضر موهای طلایی نامتناسب، با تظاهر به رقصیدن ناشیانه به دنبال او چرخید و هنگامی که زن و شوهر با خانم پت روبرو شدند، دید که پیرمرد نابینا فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است. بخار از سر کچل گنبدی اش بلند می شد و موهای بلند سیاهش روی شانه هایش می رقصید.
صورتش رنگ پریده و عجیب و کاملاً در خود فرو رفته بود. اگر خانم پت عادت داشت شباهتهای عاشقانهای بین گذشته و حال برقرار کند، شاید به کاهنان بعل فکر میکرد که احتمالاً دقیقاً با چنین حرکاتی دور کروملکها در تپههای بالای کارنفودر میرقصیدند. چون اینطور نبود، فقط اشاره کرد که همه چیز خیلی خوب فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، اما گرفتن فال انبیا خرداد دیوانه ی پیر باید قبل از اینکه خلبان را بیاورند، از آن خلاص شود، وگرنه مشکلی پیش می آید.
مشکلی وجود داشت، اما این مشکل از خلبان نبود، بلکه از مطالبات بیسابقه زن مو زرد برای پول از خانم نایلور بود. او تسلط تهاجمی را داشت که حاصل تمرین طولانی مدت در قلدری و قلدری متناوب بود، و اگرچه سرگرد بوث یک شیلینگ به او داده بود، اما همچنان به آزار خانم پت برای بزرگنمایی بیشتر ادامه داد. اما، همانطور که اتفاق افتاد، کیف خانم پت در کت مخفیاش گرفتن فال انبیا جدید در گاری سگ بود.
و خلق و خوی خانم پت همیشه در دسترس نبود، و به دلیل فشار بیش از حد برای یکی، دیگری را با تصمیمی که منقبض شد به نمایش گذاشت. زنگ تماشاگران برای شنیدن این سرگرمی، و زبان زن زرد مو را سست کرد، تا اینکه سرگرد بدبخت بوث احساس کرد که اگر بتواند او را از میدان نبرد برای یک حاکم خارج کند، قیمت آن ارزان خواهد بود. پیرمرد به دور و بر راه رفتن ادامه داد و آهنگی گنگ را به کمانچه اش می زد که تعظیم نمی کرد، در حالی که نور خورشید در چشمان بی تابش داغ و درخشان می درخشید.
لبخند کمرنگی روی لبانش بود، به همان اندازه که می دید شنید. معلوم بود که او دور فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، جایی که «فراتر از این صداها صلح فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است»، در سرزمین پریان که پدرانش آن را تیر نان اوگه می نامیدند.
در این نقطه، نت بوق بسیار شیرین از آن سوی رودخانه درخشان رودخانه به صدا درآمد. سگها و سواران به خیابان دهکده میپاشیدند، پیرمرد و دخترش به یک طرف فشار میآوردند، و وقتی خانم پت پسر بسیار باهوش خود را روی کمر خمیده خلبان مینشیند و فوراً متوجه میشود که چیزی وجود ندارد، مهربانیهای خانم پت برگشت.
هدیه ای که می تواند هر یک از آنها را از نظر ظاهر یا کیفیت لمس کند. کارنفوتر در آستانه کشور بود. بیش از سی سوار بیرون نبودند، و خانم پت وقتی به سرگرد بوث مشاهده کرد که کلاس چندانی در مورد آنها وجود ندارد، خیلی اشتباه نمی کرد. از بین چهار یا پنج زن که اهل این رشته بودند، اما یکی از آنها عادتی به تن داشت، با هر ادعایی که از قوانین مقدس مد پیروی می کرد، و رنگ آن آبی بود که در ارتباط با یک جلیقه قرمز و دکمه برنجی، یادآوری می کرد. منتقد شدید رویال میث سر دربان در هتل شلبرن. بنابراین او در یکی از فواصل نادری که خلبان برای گفتگو به او اجازه داده بود به سرگرد بوث اطلاع داد.
- ۰ ۰
- ۰ نظر