یکشنبه ۲۸ مرداد ۰۳ ۱۲:۴۸ ۹ بازديد
آیا نمی توانم به نوعی هزینه غذای خود را بپردازم – یا حداقل جایی برای اقامت شبانه پیدا کنم؟” بیل پاسخ داد: «اینجا چیزی به دست نمی آورید»، برگشت و به دکه اش برگشت. مرد دیگر منتظر ماند و با عصبانیت نگاه کرد. هال سعی کرد او را وادار به صحبت کند، اما او فقط سه بار تکرار کرد: “از اینجا برو بیرون.” هال مجبور شد از تلاشش دست بکشد، کمی گرفتن فال احساس اسم پایین رفت و نشست تا به آن فکر کند. واقعاً پوچ به نظر می رسید.که تابلوهای اعلانات در کنار جاده، در مکان های قابل رویت قرار داده می شد و در نتیجه مردی را تا سیزده مایلی به سمت کوه ها فریب می داد و از آنجا بدون هیچ توضیحی به عقب فرستاده می شد. هال احتمالاً معتقد بود که در داخل حصار حصار کار وجود دارد و اگر بتواند با سرکارگر صحبت کند، می تواند کار را به دست آورد. از جایش بلند شد و یک ربع مایل جاده را طی کرد و به نقطه ای رسید.
که راه آهن کوهستانی از جاده عبور می کرد. قطاری خالی در حال گذر بود که واگن هایش با سرعت زیاد لوکوموتیو در سربالایی به صدا در آمدند. در آن زمان هال به فکر راهی افتاد. دیگر داشت تاریک می شد. گرفتن فال احساس انلاین هال با خمیدگی خفیف به سمت قطار رفت، وارد سایه شد و به داخل یکی از واگن ها پرید. با زیرکی وارد شد، خود را دراز کرد و با قلب تپنده آنجا منتظر ماند. هنوز یک دقیقه نگذشته بود.
که صدای فریاد را شنید و به طرف مقابل نگاه کرد تا کربروس از دروازه را ببیند که از مسیر به سمت مسیر می دود، شریک زندگی اش بیل درست روی پاشنه هایش. “هی، از آنجا بپر پایین!” آنها فریاد زدند و بیل گرفتن فال احساس امروز به کالسکه ای که هال در آن سفر می کرد رسید. هال که متوجه شد تلاش شکست خورده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، از طرف دیگر روی زمین پرید و شروع به دور شدن کرد.
بیل به دنبال او آمد و با حرکت قطار، مرد دیگری از مسیر به سمت او دوید. هال بدون اینکه کلمه ای به زبان بیاورد به سرعت راه رفت. اما کربروهای دروازه دارای کلمات بسیاری بود که بیشتر آنها به گونه ای بود که نمی توان آنها را در کتاب نوشت. او یقه هال را گرفت و با عصبانیت به او لگد زد، سپس لگدی را به قسمتی از بدنش که توسط طبیعت برای دریافت لگد گرفتن فال احساس شبانه طراحی شده بود.
نشانه رفت. هال تعادل خود را به دست آورد و در حالی که مرد را آزار می داد، برگشت و با مشت به سینه او کوبید و او را به عقب برگرداند. برادر بزرگتر هال به او آموزش داده بود که از مشت هایش فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استفاده کند.
حالا ایستاد و رو به مهاجم دیگر برگشت. اما به نظر میرسید که در زمینهای معدنی کارها به این راحتی انجام نمیشد. مرد نیز متوقف شد و لوله یک هفت تیر ناگهان جلوی دماغ هال ظاهر شد. »بلند شو!» مرد گفت هال قبلاً چنین عبارتی را نشنیده بود، اما معنی آن به طرز غیر مفیدی روشن بود. هال دست هایش را بالا آورد. همزمان هر دو مزاحم به او حمله گرفتن فال احساس روزانه کردند.
ضربه ای که به گوشه چشمش وارد شد، پشتش را به سنگ کوبید. ۲. وقتی به هوش آمد، هال در تاریکی دراز کشیده بود و در تمام بدنش احساس درد می کرد. روی سنگفرش دراز کشید و سعی کرد به پهلو بچرخد، اما فوراً به عقب برگشت زیرا تمام کمرش کبود شده بود. بعداً وقتی توانست خود را بررسی کند، متوجه بیست اثر چکمههای محکم ستمگرانش شد. چند ساعتی آنجا دراز کشید و فکر میکرد.
که او را ناک اوت کردهاند، زیرا ستارهها از میان شکافهای میلههای آهنی چشمک میزنند. یک نفر خرخر می کرد و هال چندین بار بلندتر و بلندتر نفس می کشید تا اینکه خروپف کننده چیزی غرغر کرد. هال پرسید: میتوانی به من آب بدهی؟ صدایی شنیده شد که می گفت: “اگر دوباره بیدارم کنی جهنم به تو می دهم.” هال بدون قلاب بافی تا صبح دراز کشید.
یکی دو ساعت بعد از طلوع آفتاب، شخصی به غرفه او آمد. “بلند شو!” وارد کننده گفت: تشویق خود را با یک لگد تایید کرد. هال فکر می کرد بلند شدن غیرممکن فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، اما به هر حال بلند شد. نگهبانش گفت: “این شوخی نیست”، از آستین او گرفت و او را از باجه از طریق راهرویی باریک به سمت دفتری کشید، جایی که مردی سرخ رنگ با یک سپر نقره ای کوچک به یقه اش وصل شده بود. مردانی که شب قبل هال را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند در همان نزدیکی ایستاده بودند. “حالت چطوره، پسر کوچولو؟” مرد نشسته غر زد. “وقت داشتی کمی فکر کنی؟” هال به زودی پاسخ داد: «این فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
- ۰ ۰
- ۰ نظر